قرینفرهنگ مترادف و متضاد۱. انیس، محشور، مصاحب، مقارن، مقرب، مقرون، ندیم، همنشین، یار ۲. بسان، سان، شبیه، عدیل، مانند، مثل، نظیر، وش، همال، همتا
تمرینفرهنگ مترادف و متضاد۱. تکرار، مرور، ممارست ۲. مشق، تکلیف ۳. آشنا کردن، عادتدادن، ورزش ۴. آزمایش، ۵. رزمایش، مانور ۶. ورزش کردن، ورزیدن ۷. نرم کردن
تقارنفرهنگ مترادف و متضاد۱. قرین، مقارن، همزمانی، نزدیکی، همگرایی ≠ تباعد ۲. باهمقرین شدن ۳. قرینه شدن