53 مدخل
تماماً، جمهور، عموماً، کل، همگان، همه
استر
۱. برا، برنده، تند، مصمم ۲. یقین ≠ کند
دزد، راهبر، راهزن، عیار، قافلهزن
راهبر، راهزن، رهزن، عیار، طرار، قافلهزن، قطاعالطریق
قاطی، مخلوط
قاطی کردن(ورقبازی)
اسببارکش، قاطر، یابو
۱. قاطی شدن، مخلوط شدن ۲. راه یافتن
آمیختهشدن، قاطی شدن، درهم آمیختن