معنی قلیه قُرمه

جست‌وجوی مشابه

آبادی، ده، دهات، دهکده، دیه، رستاق، روستا، قصبه

امر، جریان، حادثه، خبر، رویداد، عارضه، مسئله، مطلب، موضوع، واقعه

۱. ارگ، استحکامات، بارو، حصار، دژ، صرح، قصر، کاخ، کوت، کوشک ۲. رخ

کلیه

۱. اوج، چکاد، ذروه، ستیغ، راس، سر، سرکوه، فراز، فرق، کله، نوک ۲. سبو، کوزه ≠ دامنه

داد، فریاد، غریو، غیو، قیه

قلوه، گرده

اندک، قلیل، کم، معدود ≠ بسیار، کثیر

۱. اندک، قلیل، کم، ناچیز ۲. کمارزش

۱. اندک، قلیل، کم، ناقص ۲. کاهش، نقصان ۳. بش، دیم ۴. گداختن ۵. گدازش ۶. اندوه، رنج، غم ۷. پژمرده