26 مدخل
۱. حتمی، مسلم، یقینی ۲. روشن، صریح، واضح ≠ غیرقطعی
قطعیشدن، ثابت شدن، محرز شدن، مسجل شدن، محقق شدن
مسلم شدن، قطعی شدن، تردیدناپذیر شدن، مسجل شدن
مسلمشدن، قطعی شدن، متقن شدن، به ثبوت رسیدن، ثابت شدن
مسلم ساختن، قطعی کردن، ثابت کردن
۱. قطعی شدن، محرز شدن، حتمی شدن ۲. ثبتشدن