معنی قاه قاه | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

پیروز، چیره، غالب، فاتح، قهار، مستولی، مسلط، منصور، ناصر ≠ مقهور

آموختن، تلقین

۱. چارچوب، چهارچوب، کادر ۲. دوری، سینی، طبق ۳. قاپ، کعب ۴. جلد، غلاف، محفظه ۵. اندازه، مقدار

۱. برش، تراشه، تراک، شکافتگی، قاش، لزگه، لغزه، ۲. ترک، شکاف

اقلیم، بر، خشکی، قطعه

فاتح، قاهر، کشورستان

بیدادگر، جابر، ستمپیشه، ستمکار، ستمگر، ظالم، قاهر، قهار ≠ دادگر

پیروز، غالب، چیر، فاتح، فایق، قاهر، متسلط، متغلب، مستولی، مسلط، منتصر ≠ مقهور

۱. پیروز، پیروزمند، چیره، فاتح، فایق، قاهر، متسلط، مستولی، مسلط، منتصر ۲. بیش ≠ مغلوب

انتقامجو، بیدادگر، جابر، جبار، ستمگر، منتقم، ظالم، قاهر