28 مدخل
آمیخته، درهم، مخلوط ≠ سوا
۱. آمیخته، درهم، مخلوط، ممزوج ۲. درهمبرهم، قاراشمیش ≠ سوا
آغشتن، آمیختن، درهم کردن، مخلوط کردن، ممزوج کردن
بینظم، درهم، قاراشمیش، مغشوش
تلاوتگر، خواننده، قرآنخوان، مقری
قاطی، مخلوط
قاطی کردن(ورقبازی)
۱. قاطی شدن، مخلوط شدن ۲. راه یافتن
آمیختهشدن، قاطی شدن، درهم آمیختن
آمیختن، قاطی کردن، درهم کردن