64 مدخل
آغشتن، آمیختن، درهم کردن، مخلوط کردن، ممزوج کردن
۱. آمیخته، درهم، مخلوط، ممزوج ۲. درهمبرهم، قاراشمیش ≠ سوا
فرش، گبه، گلیم، مفرش
۱. آدمکش، جانی، قتال، کشنده، هالک ۲. زهر، سم
تلاوتگر، خواننده، قرآنخوان، مقری
حاکم، حکم، دادرس، داور، دیان، فیصل
قاطی کردن(ورقبازی)
آمیختن، قاطی کردن، درهم کردن
۱. آمیختن، درهم کردن، مخلوط کردن، قاطی کردن ۲. اشتباه کردن، مشتبه ساختن
آمیختن، مخلوط کردن، درهم کردن، قاطی کردن، ترکیب کردن
آلودن، آمیختن، اختلاط، خیساندن، قاطیکردن، مخلوطکردن، نمکردن