معنی فیض | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

بخشش، برکت، تفضل، عنایت، فضل، سرشار، فراوانی، لبریز، لطف

بخشنده، فیاض، فیضرسان

فیضبرنده، مستفیض

بخشنده، فایض، فیاض

حکیم، خردمند، دانا، دانشمند، دانشور، عالم، علامه، علیم، فرهیخته ≠ بیخرد، جاهل، نادان

حکیمانه، خردمندانه، دانشمندانه، عالمانه ≠ جاهلانه

بخشنده، فیاض، فیضرسان

فیضبرنده، مستفیض

فیضبردن، برخوردار شدن، بهرهمند شدن

۱. فیضبر، فیضبرنده، مستفید ۲. برخوردار، بهرهگیر، بهرهور

۱. عنایت، فیض، لطف، مرحمت ۲. برتری، تفوق، رجحان، فزونی، مزیت ۳. لطف، مهربانی، نیکی ۴. نیکی کردن، مهربانی کردن، عنایت کردن، لطف کردن