معنی فکور | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

اندیشمند، اندیشناک، اندیشهور، روشنفکر، متفکر

۱. بیحالی، سستی، ضعف، وهن ۲. آرامی، کندی ۳. کوتاهی

الواطی، تباهی، تبهکاری، فساد، فسق، لواط، معصیت، ناپارسایی، ناپاکی، ناشایست، هرزگی

۱. گود، مقعر ۲. غر ۳. غرق

فکور، متجدد، منورالفکر ≠ متحجر

اندیشناک، اندیشهور، بخرد، دانا، فکور، متفکر

۱. بیمناک، ترسان، متوحش، هراسان ۲. اندیشمند، فکور، متفکر ۳. متوهم

۱. اندیشمند، اندیشهور، بافکر، فکور ۲. فهیم، خردمند، خردورز ۳. اندیشناک ۴. سردرگریبان، غمین، غمگین، دلمشغول

پراکنده، فروریخته، متفرق، متلاشی ≠ منسجم