فقرفرهنگ مترادف و متضاداستیصال، افلاس، بیچیزی، بینوایی، تنگدستی، تنگی، تهیدستی، حاجتمندی، درماندگی، درویشی، عسرت، فاقه، فلاکت، مستمندی، گدایی، مسکنت، نداری، نیازمندی، نیستی ≠ غنا
فرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاب، چین، شکن، کرس ۲. تازگی، طراوت، نوی ۳. دلال، غنج، کرشمه، ناز ۴. تنور، تنوره
احتیاجفرهنگ مترادف و متضاد۱. حاجت، نیاز ۲. بینوایی، حاجتمندی، فقر، نیازمندی، وسن ۳. اقتضا، ضرورت، لزوم، نیاز، وجوب