معنی فعل آغازی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. عملکرد، عمل، کار، کردار، کنش ۲. اثر، تاثیر ۳. شغل، مشغله ۴. رفتار،

۱. عامل، عملگر، کنا، کنشگر، کننده ۲. تاثیرگذار ≠ تاثیرپذیر، قابل، مفعول

۱. شگون، مروا، نفوس ۲. استخاره، تطیر، تفال ۳. کپه ۴. بخت، طالع

۱. برجسته، چیرهدست، مبرز، نامدار ۲. نذیر ۳. گشن، نر

۱. دوران، زمان، عهد، گاه، موسم، موعد، نوبت، وقت، هنگام ۲. انفصال، برش، تفکیک، جداسازی، جدایی ۳. باب، بخش، بند، ماده، مبحث، مقوله ≠ وصل

۱. آغاز، شروع، ابتدا ۲. مرحله مهم، مرحله سرنوشتساز ۳. عنوان، سرآغاز (فصل کتاب)

حاصل، راندمان، فعل، کارکرد، میزانکار، نتیجه

۱. اقدام، حرکت، سلوک، سیره، صفت، عمل، فعل، کردار، کنش ۲. روش، سبک، سلوک، روال، سیر، طریقه، مشی، هنجار

ادا، ارتکاب، اقدام، پیشه، حرفه، رفتار، شغل، فعل، کار، کردار، وظیفه

۱. رفتار، عمل، فعل، کار، کنش ۲. صفت ۳. رسم، روش، شیوه ۴. شکل، هیئت ≠ گفتار