معنی فعال سازی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

پرکار، ساعی، سختکوش، کارآمد، کارآ، کاری، کوشا، مجد ≠ تنآسا

۱. عامل، عملگر، کنا، کنشگر، کننده ۲. تاثیرگذار ≠ تاثیرپذیر، قابل، مفعول

۱. شگون، مروا، نفوس ۲. استخاره، تطیر، تفال ۳. کپه ۴. بخت، طالع

۱. عملکرد، عمل، کار، کردار، کنش ۲. اثر، تاثیر ۳. شغل، مشغله ۴. رفتار،

اکنون، الحال، ایندم، اینک، حالا، عجالتاً ≠ بعداً، قبلاً

فعال، پرتلاش، تلاشگر، زحمتکش ≠ تنآسا، تنبل

فعال، ساعی، پرتلاش، زحمتکش، پرکار

فعال، کارآمد، کاردان، کاری، موثر

۱. تند، حاد، فعالانه ≠ منفعلانه ۲. پرجنبوجوش، جدی، فعال، کوشا ≠ سرد، سست ۳. پرشور

۱. بیخیال، بیقید، تنپرور، تنآسا ≠ زرنگ، فعال، پویا ۲. چاق، چاقالو، فربه ≠ لاغر، نزار ۳. خلط سینه