فارغفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزاد، آسوده، خلاص، راحت، رها، شاد، فارغالبال، نجات ۲. پرداخته، سترده ۳. بیخبر ۴. بینیاز، مستغنی ۵. تهی، خالی ۶. زائو، زاییده
تنگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. تضییق، تنگنا، سختی، فشار ≠ فراخی ۲. عسرت، فاقه، فقر، فلاکت، نکبت ≠ گشاددستی، فراخبالی ۳. غلا، قحطسالی، قحط، کمیابی ≠ وفور، برکت، آبسالی، فراوانی ۴. کمپهنایی،
حرجفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزه، تقصیر، جرم، گناه ۲. تنگی، ضیق، فشار، مضیقه ۳. اعتراض، باک ۴. درماندگی ۵. دلتنگی ۶. پرهیز، مسئولیت، تلطیف