فسادفرهنگ مترادف و متضاد۱. الواطی، بیعفتی، بیناموسی، تبهکاری، عیاشی، فجور، فسق، هرزگی ۲. بدی، تباهی، خدشه، خرابی، خلل، شرارت، عیب، نادرستی، ناشایست ۳. آشوب، اغتشاش، بینظمی، تفتین، خراب
فاسدفرهنگ مترادف و متضاد۱. تبهکار، ضال، طالح، فاجر، فاسق، گمراه، مخبط، منحرف، منحط، ناخلف، هرزه، هرزهکار ۲. تباه، خراب، ضایع، معیوب، ناسالم ۳. پوسیده، گندیده، لهیده، له ۴. باطل، غلط ≠