فریفتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. دلباخته، شوریده، شیدا، شیفته، غاوی، مجذوب، مفتون، وامق ۲. فریبخورده، گولخورده
مفتون کردنفرهنگ مترادف و متضادشیفته کردن، عاشق کردن، فریفته کردن، شیدا کردن، دلباخته کردن، مجذوب کردن ≠ فتنه کردن
تادبفرهنگ مترادف و متضاد۱. ادبآموزی، فرهنگآموزی، فرهنگپذیری، فرهیختگی ۲. ادب آموختن ۳. باادب شدن، فریفته شدن
دلباختهفرهنگ مترادف و متضادخاطرخواه، دلبسته، دلشده، شیدا، شیفته، عاشق، فریفته، مجذوب، مجنون، مفتون، واله