فرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاب، چین، شکن، کرس ۲. تازگی، طراوت، نوی ۳. دلال، غنج، کرشمه، ناز ۴. تنور، تنوره
متحیر شدنفرهنگ مترادف و متضادحیران شدن، حیرتزده شدن، مبهوت شدن، متعجب شدن، درماندن، فرو ماندن، سرگشتهشدن، حیران ماندن
جفتفرهنگ مترادف و متضاد۱. زن، زوجه، زوج، همسر ۲. جور ۳. مانند، مثل ۴. عدیل، لنگه ۵. بغل، کنار ۶. مزدوج ≠ تک، طاق، فرد
شکلفرهنگ مترادف و متضاد۱. چهره، رخسار، روی، صورت ۲. ساخت، فرم، قالب، هیئت، هیکل ۳. طرز، گونه، وجه، وضع ۴. تصویر، نقش ۵. شبه، مانند، مثل
بستوهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهتنگآمده، درمانده، ذله، ستوه، عاجز، فرومانده، لاعلاج، مستاصل بیچاره، ۲. دلتنگ، مغموم، ملول