باد کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. متورم شدن، ورم کردن ۲. آماس کردن، پف کردن ۳. نفخ کردن ۴. افاده فروختن، افاده کردن، تبختر کردن، فیس کردن ۵. به فروش نرفتن، روی دستماندن، مصرف نشدن ≠ به فروش ر
برمنشی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خودستایی کردن، خودپسندی کردن ۲. مغرورشدن، تکبر ورزیدن، افاده کردن، تفرعن فروختن
تادیب شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنبیهشدن، به کیفر رسیدن، گوشمالی شدن، مجازاتشدن ۲. ادب آموختن، تربیت شدن، فرهیختن