فرمانفرهنگ مترادف و متضاد۱. امر، امریه، توقیع، حکم، دستور، رقم، سفارش، طغرا، فرمایش، منشور ۲. رل، سکان ۳. اجازه، پته، پروانه، فته
آرمانفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایده، ایدهآل، شعار، مرام، هدف ۲. نصبالعین ۳. آرزو، امید ۴. اندوه، حسرت، غم
بفرمانفرهنگ مترادف و متضاد۱. رهوار ≠ بدلجام، سرکس ۲. رام، فرمانبردار، مطیع ≠ نافرمان حسبالامر، بفرموده
حرمانفرهنگ مترادف و متضادبیبهرگی، بینصیبی، سرخوردگی، شکست، محرومی، ناامیدی، ناکامروایی، ناکامی، ناکامیابی، نامرادی، نومیدی، یاس ≠ بهرهوری، کامیابی
حکم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. امر کردن، دستور دادن، فرمایش دادن، فرمودن، فرمان دادن ۲. رای صادر کردن، قضاوت کردن، داوری کردن ۳. فتوا دادن ۴. نظر دادن، رای دادن ۵. اقتضا کردن، ایجاب کردن ۶
باز داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جلوگیری، ردع، ممانعت، منع، نهی ≠ امر ۲. جلوگیری کردن، مانع شدن، ممانعت کردن، منع کردن، نهی کردن ≠ امر کردن، فرمان دادن، حکم کردن، دستور دادن
خواستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرزو کردن، اراده کردن، طلبیدن، میل کردن ۲. آرزومند بودن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن، راغب بودن ۳. خواهش کردن، طلب کردن ۴. احضار کردن، فراخواندن ۵. امر کردن، فر