درماندهفرهنگ مترادف و متضادبدبخت، بیچاره، حیران، خسته، دردمند، سرگشته، عاجز، فرومانده، کوفته، متحیر، مستاصل، مضطر، ناتوان، وامانده
فرخندهفرهنگ مترادف و متضادباسعادت، باشگون، خجسته، خوشیمن، سعد، فرخ، فرخپی، مبارک، متبارک، متبرک، میمون، همایون ≠ نحس
سالارفرهنگ مترادف و متضاد۱. باشلیق، سپهسالار، سردار، فرمانده ۲. پیر، ریشسفید، کهنسال، مسن ۳. رئیس، سرور، شاه ۴. بزرگ، مهتر ۵. رهبر ۶. ممتاز، برجسته، عالی