فرضفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضروری، لازم، مهم ۲. انگاره، انگار، پنداشت، پندار، تصور، خیال، فکر، گمان، وهم ۳. تخمین، حدس ۴. سنت، واجب
فرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاب، چین، شکن، کرس ۲. تازگی، طراوت، نوی ۳. دلال، غنج، کرشمه، ناز ۴. تنور، تنوره
گفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اظهارداشتن، اعلام کردن، اقرار کردن، بهعرضرساندن، بیان کردن، سخنراندن، صحبت کردن، عرض کردن، فرمودن، گپزدن، گفتگو کردن، معروضداشتن، نقل کردن ۲. سرودن ۳. نامیدن
حدسفرهنگ مترادف و متضاد۱. تخمین، فرض، گمان، گمانه ≠ یقین ۲. مرغوا، نفوس ≠ مروا ۳. زعم، عقیده، نظریه ≠ اندیشه، فکر ۴. بهفراست دریافتن، گمان بردن