فرضفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضروری، لازم، مهم ۲. انگاره، انگار، پنداشت، پندار، تصور، خیال، فکر، گمان، وهم ۳. تخمین، حدس ۴. سنت، واجب
فرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاب، چین، شکن، کرس ۲. تازگی، طراوت، نوی ۳. دلال، غنج، کرشمه، ناز ۴. تنور، تنوره
تداعیفرهنگ مترادف و متضاد۱. فراخوانش، همخوانش، یادآوری، بهخاطرآوری ۲. یکدیگر را (فرا)خواندن ≠ تدافع ۳. به خاطر آوردن، به یادآوردن