فرسودنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خستن، خسته کردن ۲. پوسیدن، پوساندن ۳. ساییدن، مالیدن ۴. زدودن، محو کردن، نابود کردن ۵. بهستوهآوردن، عاجز کردن، درمانده کردن
بوارفرهنگ مترادف و متضاد۱. فرسوده، کهنه، مندرس ≠ نو ۲. کساد، کسادی ۳. فنا، نیستی، هلاک ≠ بقا ۴. خرابی، ویرانی ≠ آبادی ۵. بایر، لم یزرع، نامزروع ≠ پررونق