37 مدخل
۱. سفالپز، سفالگر، کاسهگر، کوزهگر ۲. خزفسبو، کوزه ۳. سفالینه
افتخار، بالندگی، تفاخر، سرافرازی، غرور، مباهات، ناز، نازش، نازیدن
افتخار کردن، بالیدن، تفاخر، مباهات کردن، مباهیبودن، مفتخربودن، نازیدن
فخیم، باشکوه، شکوهمند
فخرفروختن، تکبر ورزیدن، متکبرانه رفتار کردن، گنده دماغی کردن
فخرفروش، فخرکننده، فخور، فخار ≠ متواضع، فروتن
سفالگر، فخار، کوزهساز
خودخواه، فخرفروش، متفرعن، مغرور ≠ افتاده، متواضع