معنی فایض | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. فیاض، فیضرسان ۲. سرشار، لبریز

۱. پیروز، غالب، فاتح، فایق ۲. یابنده، مرادمند ۳. رستگار

۱. صرفه، منفعت، نفع ۲. بهره، ربح، سود ۳. اثر، تاثیر، خواص، خاصیت ۴. حاصل، نتیجه

حکیم، خردمند، دانا، دانشمند، دانشور، عالم، علامه، علیم، فرهیخته ≠ بیخرد، جاهل، نادان

حکیمانه، خردمندانه، دانشمندانه، عالمانه ≠ جاهلانه

بخشنده، فایض، فیاض

بخشنده، جوانمرد، فایض، فیضرسان

آکنده، انباشته، پر، سیراب، فایض، فیض، لبالب، لبریز، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو ≠ تهی

۱. سودبردن، فایده کردن، نفعبردن، سود کردن ≠ ضرر کردن، زیان بردن ۲. سهم بردن، سهیم بودن ۳. طرف، بربستن

چاه، چاهک، فاضلاب