فاشفرهنگ مترادف و متضادآشکار، آشکارا، ابراز، افشا، برملا، جلوهگر، ذایع، رسوا، ظاهر، عالمگیر، علنی، عیان، لو، مشخص، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا ≠ مخفی، ناآشکار، نهان
فاضلفرهنگ مترادف و متضادحکیم، خردمند، دانا، دانشمند، دانشور، عالم، علامه، علیم، فرهیخته ≠ بیخرد، جاهل، نادان
تفال زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. فال گرفتن ۲. به فال نیک گرفتن، مروا کردن، تفال نمودن ≠ تطیر کردن، مرغوا زدن
کاملفرهنگ مترادف و متضاد۱. تام، تمام، جامع، درست، متکامل، مستوفا، مکمل، نیک ۲. بیعیب، بینقص ۳. پر ۴. خردمند، دانا، عالم، فاضل ۵. جاافتاده، مسن ≠ ناقص
منقبتفرهنگ مترادف و متضاد۱. ثنا، ستایش، فضل، مدح، مدیحه، نعت ۲. تعریف، وصف ۳. هنر، کمال، فضل، کار نیک
بخششفرهنگ مترادف و متضاد۱. احسان، انعام، بذل، پاداش، تبرع، جوانمردی، جود، داد، دهش، سخاوت، سخا، صله، عطا، عطیه، فضل، فیض، کرامت، کرم، موهبت، نعمت، نیکوکاری، نیکی، وقف، هبه ۲. آمرزش، رح
