معنی فاصله زیاد

جست‌وجوی مشابه

۱. بعد، دوری، مسافت ۲. فرجه ۳. جدایی ۴. خلال، عرض ۵. بین

بهدستآمده، حاصلشده، کسبشده، مکتسب

آغاز، اول، بدایت، فاتحت، گشایش، مقدمه ≠ خاتمه

بلا، رزیه، سانحه، سقطه، مصیبت

بیعصمت، جلب، جنده، خودفروش، خانم، دستوری، روسپی، زنبدکار، غر، قحبه، لکاته، معروفه، نامستور، هرجایی ≠ نجیب

۱. فاصله بین ساعدوکفدست، بند دست، بند پا ۲. استخوان ۳. مفصلمیان دستوساق دست

۱. دوری ≠ قرب ۲. فاصله، مسافت ۳. اندازه، وسعت ۴. جنبه، جهت، نظر ۵. منظر، دیدگاه

واسطه شدن، حایل گشتن، فاصله شدن

۱. ساقدست، فاصله بینمچ و آرنج ≠ بازو، عضد، مرفق ۲. ساق ۳. دسته ≠ پایه

بعد، دوری، فاصله