فاسقفرهنگ مترادف و متضادبدپیشه، بیتقوا، بیعفاف، بیناموس، تبهکار، رفیق، رفیقه، زناکار، فاجر، فاسد، لات، معشوق، معشوقه، نابکار، ناپارسا، نادرست، نامتقی، هرزه ≠ صالح
فایقفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیروز، چیره، غالب، فاتح، فایز، فایز، مستولی، مسلط ۲. برتر، عالی، والا ≠ مغلوب
مسلط شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چیرهشدن، غالب شدن، فایق شدن، مستولی شدن، استیلا یافتن، فایق آمدن، سلطه یافتن ۲. اشرافیافتن، ماهر شدن ۳. مشرف شدن
مسلط گشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. چیره شدن، غالب شدن، فایق شدن، مستولیشدن، استیلا یافتن، فایق آمدن، سلطه یافتن ۲. اشرافیافتن، ماهر شدن ۳. مشرف شدن
چیره شدنفرهنگ مترادف و متضادفایق آمدن، پیروز شدن، مستولی شدن، تسلط یافتن، استیلایافتن، غلبه یافتن ≠ مغلوب شدن
قابلفرهنگ مترادف و متضاد۱. برازنده، سزاوار، شایسته، لایق، مستعد، مناسب ۲. آگاه، کارآزموده، کاردان، متبحر، مجرب، ۳. پذیرا، پذیرنده ≠ نالایق ۴. فائق