تعمق کردنفرهنگ مترادف و متضادژرفاندیشی کردن، غور کردن، ژرفنگری کردن، ژرف اندیشیدن، تتبع کردن، تامل کردن
تدقیقفرهنگ مترادف و متضاد۱. امعان، باریکاندیشی، باریکبینی، باریکنگری، توجه، دقت، ژرفنگری، غوررسی، کاوش، کنجکاوی، ژرفبینی، غوررسی ۲. باریکبینی کردن، دقت کردن، ژرف نگریستن