غمگینفرهنگ مترادف و متضادآزرده، افسرده، افسرده، اندوهگین، اندوهمند، اندوهناک، پژمان، تنگدل، حزین، دلتنگ، غمناک، غمین، گرفته، متاثر، متالم، محزون، مغموم، مکدر، ملول، مهموم، ناخرم، ناخوش،
غمینفرهنگ مترادف و متضاداندوهگین، اندوهناک، حزین، غمزده، غمگین، غمناک، محزون، مغموم، مهموم، نژند ≠ شاد، مسرور
ناخوشیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیماری، درد، عارضه، کسالت، مرض، مریضی، نقاهت ۲. ضدیت، کدورت، نقار ۳. تلخی، مرارت، ناگواری ۴. غمگینی، ناخوشدلی، ناشادی ۵. بدمزگی ≠ خوشی، سلامت