معنی غضب | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

برآشفتگی، برافروختگی، تندمزاجی، تندی، تیزی، خشم، خشمگین، خشمناکی، سخط، عتاب، عصبانیت، غیظ، قهر، هیجان

خشمگین، خشمناک، دژم، ژیان، عصبانی

خشمآگین، خشمآلود، خشمگین، خشمناک، عصبی، غضبناک، قهرآلود، متغیر

تندخو، خشمآلود، خشمگین، خشمناک، دژآهنگ، دمان، ژیان، عصبانی، غضبآلود، قهرآلود، نژند، هار

خاک، گردوخاک، گرد

اغبر، خاکآلود، گردآلود

غضبشدن، مورد غضب قرار گرفتن

خشمآگین، خشمآلود، خشمگین، خشمناک، عصبی، غضبناک، قهرآلود، متغیر

تندخو، خشمآلود، خشمگین، خشمناک، دژآهنگ، دمان، ژیان، عصبانی، غضبآلود، قهرآلود، نژند، هار

مورد خشمقرارگرفته، غضبشده

۱. خشم، غضب ۲. بیم، ترس، خوف، هراس ۳. سختی، شدت ۴. دلیری، شجاعت، قوت