8 مدخل
اعتراض، غر، غرغر
بدخواه، غرضورز، کینهتوز، مغرض
۱. غرولند، نق ۲. شکسته، فرورفته ۳. فتقدار، فتقی
غر، غرغر، غرولند، لندش، نقنق
شکایت، شکوه، غرغر، غرولند، نقنق
اعتراض، قرولند، لندش، نقنق
بدخواه، غرضمند، غرضورز، کینهتوز، کینهور ≠ بیغرض