عیبفرهنگ مترادف و متضاد۱. آهو، صدمه، علت، فساد، منقصت، نقصان، نقص، نقیصه، وصمت ۲. تقصیر، خرده، خطا ۳. بدی، زشتی، شایبه، معرت ۴. رسوایی، عار
تعنتفرهنگ مترادف و متضاد۱. انتقاد، خردهگیری، عیبجویی ≠ تمجید ۲. زخمزبان، سرزنش، سرکوفت، عیبگیری ۳. خرده گرفتن، عیبجویی کردن، عیب گرفتن ۴. سرزنش کردن، سرکوفت زدن ≠ تمجید کردن
گیرشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تصرف، قبض، گرفتن، گیرندگی ۲. بند، بندش، قید، مانع ۳. عیب، نقص ۴. تقصیر، جرم، گناه
طعن کردنفرهنگ مترادف و متضادسرزنش کردن، عیب کردن، شماتت کردن، بد گفتن، ملامت کردن ≠ ستایش کردن، ستودن