معنی عوضی انجام دادن

جست‌وجوی مشابه

۱. بدل، بدیل ۲. الش، تبدیل، تعویض، جایگزین، جانشین، دگش، مبدل ۳. جبران، جای ۴. پاداش، جزا، مزد

بدل، بدلی، عوضی

۱. بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم ۲. عوض، مابهازا، جریمه

۱. فریفتن، گولزدن، فریب دادن ۲. منحرف ساختن، ردگم دادنآدرس عوضی دادن ۳. ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن

۱. عاریه، عاریتی ۲. قرضی ۳. جعلی، ساختگی ۴. بدلی، عوضی ≠ حقیقی

عوض کردن، معاوضه کردن ≠ معامله کردن، خریدن، فروختن، مبادله کردن