56 مدخل
فعلگی، کارگری
۱. حیات، روزگار، زندگی، زندگانی ۲. زاد، سن
ادا، ارتکاب، اقدام، پیشه، حرفه، رفتار، شغل، فعل، کار، کردار، وظیفه
بالفعل، درعمل ≠ اسماً
حاصل، راندمان، فعل، کارکرد، میزانکار، نتیجه
عامل، عملگر، فاعل، کنشگر
۱. عامل، عملگر، کنا، کنشگر، کننده ۲. تاثیرگذار ≠ تاثیرپذیر، قابل، مفعول
تئوریسین، فرضیهپرداز، فرضیهساز ≠ عملگر
۱. سیاهه، صورت، صورتحساب ۲. عامل، عملگر
عملگی، کارگری، مزدوری