علیلفرهنگ مترادف و متضادبستری، بیحال، بیمار، دردمند، رنجور، زمینگیر، مریض، مستمند، معلول، ناتوان ≠ تندرست
علتفرهنگ مترادف و متضاد۱. انگیزه، انگیزه، جهت، دلیل، سبب، عامل، مایه، مسبب، موجب، واسطه، وسیله ۲. عیب، نقیصه ۳. بیماری، عارضه
آشکارافرهنگ مترادف و متضادآشکار، افشا، بیپرده، بین، پدیدار، پیدا، جلوت، جهراً، صریح، ظاهر، علانیه، علنا، علنی، علیالظاهر، فاش، مرئی، مشهود، معلوم، مکشوف، واضح، هویدا ≠ پوشیده، درخفا، مخف
حکمتفرهنگ مترادف و متضاد۱. تصوف ۲. علمبرین، مابعدالطبیعه، فلسفه ۳. عرفان ۴. خرد، دانایی، فرزانگی ۵. کمال ۶. علم، فرزان، معرفت ۷. پند، اندرز ۸. دلیل، علت، سبب ۹. مشیت الهی، علم الهی
اسبابفرهنگ مترادف و متضادآلات، آلت، ابزار، اثاث، برگ، بساط، تجهیزات، جمعیت، دستگاه، رخت، سامان، شرایط، علل، لوازم، وسایل، وسیله
مایهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آلت، ابزار، ادات، افزار ۲. اساس، اصل، جرثومه، سرچشمه، ماده ۳. دانش، سواد، معلومات ۴. بضاعت، پول، سرمایه، وسیله ۵. باعث، علت ۶. ملاک ۷. ماده، هیولی ۸. فحوا، م