عقبفرهنگ مترادف و متضاد۱. پس، پشتسر، پشت، خلف ۲. پی، پیرو، دنباله، دنبال ۳. وارو ۴. ورا ۵. عقبه، فرزند، نسل ≠ پیش
بازماندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازکار ماندن، جداماندن، دنبال افتادن، عقب افتادن، عقبماندن، واپس ماندن ۲. ایستادن، توقف کردن، متوقف شدن ۳. خسته شدن، کوفته شدن ۴. بهجا گذاشتن، به جای ماندن، پ
تاخرفرهنگ مترادف و متضاد۱. پسافتادگی، پسی ۲. پسماندن، عقب افتادن، دنبال ماندن، واپسماندن ۳. دیر شدن ≠ تقدم