عارضفرهنگ مترادف و متضاد۱. چهر، چهره، رخ، رخسار، رو، روی، سیما، صورت، گونه ۲. اتفاق، حادثه ۳. دادخواه، شاکی، شکواگر، متظلم
کاهلفرهنگ مترادف و متضادبی عار، بیغیرت، بیکاره، تنآسا، تنبل، تنپرور، سست، مسامح، ناتوان، هیچکاره ≠ زرنگ
حکیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. عارف، فیلسوف ۲. دانشپژوه، دانشمند، دانشور، عالم، فاضل، فرجاد ۳. پزشک، حکیمباشی، طبیب ۴. عاقل، فرزانه، دانا ≠ جاهل، بیمار، مریض