معنی عشیره | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آل، ایل، طیره، خاندان، خانواده، طایفه، قبیله

آب، جرم، شهد، عصاره، عصیر، مرق

۱. تیره، طایفه، عشیره، قبیله ۲. همراه، یار ۳. رام، مطیع

۱. نوه، نواده، فرزندزاده، دخترزاده ≠ جد، نیا ۲. قبیله، عشیره

خانخانی، خانسالاری، اربابسالاری، مالکسالاری، فئودالی، قبیلهسالاری، عشیرهسالاری

آل، اهلبیت، تبار، تیره، خانواده، دودمان، دوده، سبط، سلسله، طایفه، فامیل، عترت، عشیره، قبیله، نژاد

۱. ارتش، جند، سپاه، عسکر، فوج، قشون، گند، لشکر ۲. گروه ۳. پیرو، مرید، هواخواه ۴. ایل، طایفه، عشیره، قبیله، دودمان ۵. سواران، سوارکاران ۶. گروه اسبان