عروسیفرهنگ مترادف و متضادازدواج، بیوگانی، زفاف، زناشویی، مزاوجت، مناکحت، مواصلت، نکاح، وصلت ≠ عزا، طلاق
گرفتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. افسرده، برزخ، دلتنگ، عبوس، غمگین، محزون، مغموم، ناشاد ۲. خفه، دلگیر، نفسگیر ۳. تار، تاریک، تیره ۴. بسته، مسدود، ، ≠ باز، دلباز
سورفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزم، جشن، عروسی، عیش ≠ عزا، ماتم ۲. میهمانی، ولیمه ۳. ختنهسوران ۴. عروسی ۵. بارو، باره، حصار ۶. اسب سرخرنگ ۷. سول ۸. پاسور ۹. بردنورق ۱۰. اپراتورهای منطقی (ه
سروسامان دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسامان کردن، نظمونسق دادن، سامانبخشیدن، مرتب کردن ۲. داماد کردن ۳. عروس کردن