معنی عاملی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

صاحبمنصب، عالیرتبه، والامقام

۱. بلند، رفیع، مرتفع ۲. ممتاز، نفیس ۳. بزرگ، شریف، متعالی، والا ≠ دانی

بلندمرتبه، بلندمقام، صاحبمنصب، عالیجاه، عالیمقام، گرانپایه، والاشان، والامرتبه، والامقام

ارجمند، بزرگوار، بزرگ، بلندمرتبه، جلیل، شریف، عزیز، گرامی، گرانقدر، گرانمایه، گرانپایه، مفخم، والامقام، والا

شریفنسب، عالینژاد، نجیبزاده، نژاده، والاتبار

عاملی، کارگشایی، ماموریت، مباشرت

۱. رسالت، مسئولیت ۲. نقش، وظیفه ۳. تصدی، خدمت ۴. عاملی، عاملیت، کارگزاری، وکالت ۵. کارمندی، گماشتگی

صاحبمنصب، عالیرتبه، والامقام

بلندمرتبه، بلندمقام، صاحبمنصب، عالیجاه، عالیمقام، گرانپایه، والاشان، والامرتبه، والامقام

شریفنسب، عالینژاد، نجیبزاده، نژاده، والاتبار