معنی عاشق | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. دلباخته، دلداده، سودازده، شیدا، شیفته، عشیق، مفتون ۲. نوازنده ≠ معشوق

۱. گجسته، مطرود، ملعون ۲. خودسر، نافرمان

آخر، آخرکار، انتها، بالاخره، بالمال، پایان، حاصل، سرانجام، عاقبتالامر، فرجام، ماحصل، نتیجه، نهایت ≠ آغاز، بدایت

بالاخره، پایان، سرانجام، عاقبت، فرجام

آخربین، پیشبین، ژرفبین، عاقبتنگر، مالاندیش

آخربینی، عاقبتنگری، مالاندیشی

عاشق شدن، مهر ورزیدن، دوست داشتن، عشق ورزیدن، مهربستن

شیفته کردن، عاشق کردن، فریفته کردن، شیدا کردن، دلباخته کردن، مجذوب کردن ≠ فتنه کردن

۱. عاشقانه، محبتآمیز ۲. دلبخواهی، هوسانه

دوستانه، عاشقانه، مشفقانه، مودتآمیز، مهرآمیز، مهربانانه ≠ عداوتآمیز

امیدوارانه، بارغبت، عاشقانه، مشتاقانه