باز گشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آمدن، بازآمدن، برگشتن، رجعت کردن، مراجعت کردن ≠ عازم شدن، عزیمت کردن ۲. عود کردن ۳. پشیمان شدن، توبه کردن ۴. منصرف شدن ≠ مصمم شدن ۵. مرتبط بودن، ارتباط داشتن
راهیفرهنگ مترادف و متضاد۱. روان، رونده، رهسپار ۲. روانه، عازم ۳. قاصد، مسافر ۴. راهنشین ۵. بنده، چاکر، غلام، نوکر