معنی طور | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

کوه طور

۱. گونه، شکل، جور، شق، طریق، قسم، نحو، نهج، وجه ۲. رسم، روال ۳. طریقه، شیوه، روش، متد، سبک ۴. حالت، حال، چگونگی، کیفیت، هیئت

۱. تله، جال، دام ۲. تار، تیره ۳. سیر، گردش، گشت، سفر، سیاحت

۱. شبرو، ۲. دزد ۳. غافلگیر ۴. ستاره صبح

۱. تارم ۲. محجر ۳. خانهچوبین، کلبه ۴. داربست، داربند ۵. آسمان، سپهر، فلک ۶. خیمه، خرگاه ۷. ایوان

۱. نرده ۲. دستانداز

۱. آینده ۲. عارض، عارضی ≠ ذاتی ۳. گزنده، گذرا، غیرمقیم ≠ متوطن ۴. روان، جاری، ۵. مسافر

۱. شایع شدن، منتشر شدن ۲. عارض شدن

جور، طریقه، طور، نحو، نمط

۱. به عنوان مثال، به طورمثال ۲. انگار، انگاری

۱. قبیل، قسم، گونه، نوع ۲. شق، شیوه، طور، نحو، نمط، نوع، نهج، وجه ۳. سازگار، متناسب، موافق، هماهنگ ۴. شبیه، مانند، متشابه، مثل ۵. جفت، مرتب ≠ ناجور

راه، روش، روند، سیاق، سیرت، سیره، شیوه، طریقه، طور، گونه، متد، مشی، منوال، نحو، نمط، نهج، هنجار

اسلوب، جور، حالت، راه، روال، رویه، طرز، طور، گونه، مسلک، منوال، نحو، وضع