طاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. آینده ۲. عارض، عارضی ≠ ذاتی ۳. گزنده، گذرا، غیرمقیم ≠ متوطن ۴. روان، جاری، ۵. مسافر
طراری کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. حقهبازی کردن، حیلهگری کردن، مکاری کردن ۲. گربزی کردن، فریبکاری کردن، زیرکی کردن
عیاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. راهزنی، سرقت، طراری ۲. تردستی، حیله، رندی، زرنگی، فند ۳. جوانمردی، عیارپیشگی، فتوت
خذلانفرهنگ مترادف و متضاد۱. خواری، مذلت، پستی ۲. درماندگی، ضعف، سستی ۳. یاری نرساندن، مدد ن کردن ۴. پست نگاه داشتن، خوار داشتن