معنی طنین | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. انعکاس، بازتاب، پژواک، انعکاس صوت ۲. آواز، آهنگ، صدا، نوا ۳. زنگ ۴. خوشآهنگی

۱. صداپیچیدن، منعکس شدن ۲. بازتاب یافتن

طنینانداختن، منعکس شدن، انعکاس یافتن، طنینافکن شدن، پیچیدن (صدا)

۱. طنینانداز ۲. پربازتاب

۱. پرطنین ۲. آهنگین، خوشآهنگ

فکاهینویس، طنزپرداز، فکاههنویس

طنینانداختن، منعکس شدن، انعکاس یافتن، طنینافکن شدن، پیچیدن (صدا)

۱. طنینانداز ۲. پربازتاب

انعکاس، بازتاب، طنین

۱. بازتاب، پژواک، طنین، عکسالعمل ۲. واژگونی

۱. پیامد، عکسالعمل، واتاب، واکنش ۲. انعکاس، پژواک، طنین ۳. پاسخ غیرارادی ۴. بازگشت