معنی طلای دست افشار

جست‌وجوی مشابه

۱. ذهب، زخرف، زر، عسجد ≠ سیم، فضه، نقره ۲. شی کمیاب، شخصبسیارارزشمند ۳. شراب، می پخته

۱. طلبهها ۲. طالبان، خواهندگان، خواستاران

۱. بیزاری، جدایی، متارکه ۲. رهایی ≠ ازدواج، نکاح، وصلت

متارکه کردن، طلاق گفتن ≠ ازدواج کردن

۱. جدا شدن، مطلقه شدن ≠ طلاق دادن ۲. ازدواج کردن ۳. فسخ عقد کردن (از سوی زن) ≠ عقد بستن، عقد کردن

متارکه کردن، طلاق گفتن ≠ ازدواج کردن

۱. جدا شدن، مطلقه شدن ≠ طلاق دادن ۲. ازدواج کردن ۳. فسخ عقد کردن (از سوی زن) ≠ عقد بستن، عقد کردن

۱. طلاق دادن، متارکه کردن ۲. ترک کردن، رها کردن، پشت پازدن

۱. زری، زرین، زرینفام، زرینه، زریون ≠ سیمین ۲. به رنگ طلا ۳. پررونق، باشکوه ۴. بسیاردلنشین

۱. طلا، زر، عسجد ۲. ضماد، مرهم