معنی طعمه | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. خوراک، غذا، نواله، خوردنی، رزق، روزی ۲. صید ۳. خوراکجانور

۱. سرکش، نافرمان ۲. چشمچران

۱. امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ ۲. رستاخیز، روزقیامت، محشر ۳. داهیه، مصیبت، بلای سخت

طعام دادن، خوراک دادن، غذا دادن

۱. غذاخور ۲. جیرهخوار ≠ جیرهده ۳. روزیرسان، رزقده، رزاق

ملامت کردن، سرزنش کردن، کنایه زدن، زخم زبان زدن، نیشوکنایه زدن، شماتت کردن ≠ تحسین کردن، ستایش کردن

۱. چاشنی، مزه ۲. چشایی، چشش، ۳. ذائقه، مذاق،

۱. بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه ۲. سرزنش کردن ۳. نیزهزنی، ضربتنیزه

۱. طعمه، نواله ۲. چاشنی، مزه ۳. چاشت

روزی، طعمه، لقمه، وظیفه

۱. شکار، طعمه، نخجیر ۲. اقتناص ≠ صیاد

آذوقه، جیره، خواربار، خوردنی، شیلان، طعام، طعمه، غذا، قوت، مائده، نان ≠ پوشاک

۱. جیرهخوار، روزیدار، طعمهخوار، نانخور، نوالهخور، وظیفهخوار ۲. بازنشسته، متقاعد، مستمریبگیر