طرفدار، طرفدارفرهنگ مترادف و متضادپیرو، تابع، حامی، طرفگیر، دوستدار، شاعی، هواخواه، هوادار، یار ≠ مخالف
طرارفرهنگ مترادف و متضاد۱. جیببر، دزد، راهزن، سارق، تردست، شبرو، عیار، غارتگر، گردنهبند ۲. دلربا، زیبا ۳. زیرک، مکار
تئوکراتفرهنگ مترادف و متضاد۱. خداسالار، دینسالار، طرفدار حکومت مذهبی، طرفداردینسالاری، معتقد به خداسالاری ≠ دموکرات ۲. اشرافسالار، الیگارش