طرفدار، طرفدارفرهنگ مترادف و متضادپیرو، تابع، حامی، طرفگیر، دوستدار، شاعی، هواخواه، هوادار، یار ≠ مخالف
پیروفرهنگ مترادف و متضاد۱. امت، تابع، سالک، صحابه، طرفدار، مرید، مقلد، هواخواه، هوادار ۲. تعقیب، درپی