تالهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پارسایی، خداپرستی، زهد، عبادت ۲. الوهی شدن، الهی شدن ۳. پرستش کردن، پرستیدن ۴. متاله شدن
طالبفرهنگ مترادف و متضاد۱. جوینده ≠ مطلوب ۲. خواهنده، خواهان، خواستار، مایل ۳. محصل، تلمیذ، طلبه ≠ استاد ۴. سالک ≠ پیر، مرید، مرشد
طالعفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختر، اقبال، بخت، دولت، شانس، فال، هور ≠ ادبار ۲. نصیب، قسمت، سرنوشت ۳. برآینده، ≠ افولکننده، آفل، طلوعکننده، شارق
تبهکار، تبهکارفرهنگ مترادف و متضادبدکار، بزهکار، جنایتکار، طالح، فاسد، فاسق، گناهکار، مجرم، مخبط ≠ درستکار، صالح، نکوکردار
فاسدفرهنگ مترادف و متضاد۱. تبهکار، ضال، طالح، فاجر، فاسق، گمراه، مخبط، منحرف، منحط، ناخلف، هرزه، هرزهکار ۲. تباه، خراب، ضایع، معیوب، ناسالم ۳. پوسیده، گندیده، لهیده، له ۴. باطل، غلط ≠
بدکارفرهنگ مترادف و متضاد۱. آلودهدامن، بدعمل، بدفعال، بدفعل ۲. بدجنس، بدرفتار، بدروش، بدکردار، بدکنش ۳. تبهکار، خبیث، شرور، شریر، طالح، فاجر ≠ نیککردار، صالح
صالحفرهنگ مترادف و متضادامین، اهل، باتقوا، بدیل، پارسا، پرهیزگار، خلف، ذیصلاح، شاهنده، شایسته، لایق، محسن، نیک، نیکوکار ≠ طالح، فاسد